کد مطلب:77497 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:219

خطبه 013-سرزنش مردم بصره











و من كلام له علیه السلام فی ذم البصره و اهلها

یعنی از كلام امیرالمومنین علیه السلام است در مذمت بصره و اهل بصره:

«كنتم جند المراه و اتباع البهیمه.»

یعنی بودید شما سپاه زن كه عایشه باشد و پیرو بهیمه كه شتری باشد كه عایشه بر او سوار بود در روز جنگ و قائم مقام علم لشكر بود. و كنایه است از نقصان عقل و دین آنها، زیرا كه مروی است از پیغمبر خدا-صلوات الله علیه-كه گفتند: «النساء ناقصات عقل و دین» و این طائفه در باطن نیز لشكر زن بودند، چنانكه در ظاهر بودند. پس خصلت ایشان نیز خصلت زنان باشد كه چند ظاهری و باطنی زن گردیده اند. و همچنین در باطن باید صفت بهائم را داشته باشند كه تابع بهیمه شده اند[1] كه راكب جمل باشد، چنانكه او بی عقل بود و از جهل و نادانی دنیا را بر دین اختیار كرد، تابعین او نیز البته احمق و جهول باشند در این اختیار.

«رغا فاجبتم و عقر فهربتم.»

یعنی صدای شتر كرد پس اجابت قول او كردید و بر سر او جمع شدید و پی كرده شد در روز جنگ، به پی شدن شتر او، پس گریختند. یعنی در روز جنگ به مجرد اینكه شتر او كه به جای علم او بود پی شد، او نتوانست برپا ایستد، در معنی پی شد و عسكر او گریختند.

«اخلاقكم دقاق و عهدكم شقاق و دینكم نفاق و ماوكم زعاق.»

[صفحه 188]

یعنی دنائت و رذالت خلق، ملكه ی[2] شما است و خلاف پیمان كردن، عهد شما است و منافق بودن، دین و مذهب شماست و شور و تلخ بودن آب، سرشت شماست، چنانكه در حدیث طینت است كه كفار و منافقین طینت و سرشت آنها از آب اجاج تلخ است و مومنین از آب عذب شیرین.

«المقیم بین اظهركم مرتهن بذنبه.»

یعنی كسی كه منزل كند در میان شما و با شما در یك شهر باشد، گرو گذاشته شده است به گناه خود، یعنی خود را رهن و وثیقه ی گناه خود قرار داده است كه اگر گناه نكند خود را به عوض گناه بدهد و خود را كه نخواهد داد، پس التزام كرده است گناه را، كه از همنشینی با شما البته مرتكب گناه بشود كه: «من شبه بقوم فهو منهم»[3].

«و الشاخص عنكم متدارك برحمه من ربه.»

یعنی كسی كه مفارقت از شما نماید و از میان شما بیرون رود، دریافته شده است به رحمت بزرگی از جانب پروردگار خود، یعنی ادراك او كرده است رحمت عظیمی كه از عقوبت گناه بودن در میان شما خلاص گشته است.

«كانی بمسجدكم كجوجو سفینه قد بعث الله علیها العذاب من فوقها و من تحتها و غرق من[4] فی ضمنها.»

یعنی گویی مراست[5] مسجد شما مثل سینه ی كشتی كه برانگیخته باشد بر آن كشتی از بالا و پایین خدای تعالی عذاب را، یعنی از بالا بادهای بسیار تند بر او بوزد كه عنان اختیار از دست اهلش در رود و از پایین به سنگ و كوه یا به موج شكسته شود و البته غرق شود كسانی كه در آن كشتی باشند. منقول است از تواریخ كه دو دفعه بصره غرق شد با اهلش، یك دفعه در عهد القادر بالله عباسی و دفعه ی دیگر در ایام القائم بالله عباسی و آنچه امیرالمومنین علیه السلام خبر داده بود، دو دفعه متحقق شده است.

[صفحه 189]

«و فی روایه اخری»

یعنی در روایت دیگر است:

«و ایم الله لتغرقن بلدتكم هذه حتی كانی انظر الی مسجدها كجوجو سفینه، او نعامه جاثمه.»

یعنی سوگند به خدا كه هر آینه غرق خواهد شد شهر شما كه این بصره باشد، تا اینكه گویا نگاه می كنم به سوی مسجد آن شهر كه مثل سینه ی كشتی در آب است، یا شتر مرغ در آب خفته است.

«و فی روایه اخری»

و در روایت دیگر:

«كجوجو طیر فی لجه بحر.»

یعنی مثل سینه ی مرغ در میان دریا. و نقل شده است كه به طوری غرق شد در آب كه باقی نماند از او مگر گوشه ای از مسجد جامع بصره كه مثل سینه ی كشتی یا مرغ در دریا بود.


صفحه 188، 189.








    1. چ: شدند.
    2. چ: و ملكه ی.
    3. حدیث نبوی.
    4. ن «من» ندارد.
    5. «كانی ب» یعنی گویی من هم اكنون می بینم.